توبه ی جوان شهره ی به فساد
جوان بدکار و فاسدی به بیماری سختی دچار شد تا این که از سلامت خودش ناامید
شد.در لحظات آخر نگاهی به پرونده اعمالش کرد و دید هیچ دست مایه نجاتی نزد
پروردگار ندارد. اشک تضرعی ریخت و به بدبختی خودش گریه کرد ویک جمله گفت:«
یا من له الدنیا و الآخرة ارحم من لیس له الدنیا و الآخرة؛ای کسی که دنیا وآخرت برای
توست،رحم کن به کسی که با دست خالی به سوی تومی آیدو نه دنیا دارد ونه آخرت!»
و جان داد. مردم شهر آن قدر از مرگ او خوشحال شدند که بدن او را به زباله دانی بردند
و با خار وخاشاک دفن کردند و به همدیگر بشارت می دادند که راحت شدیم.همان
شب یکی از عرفای شهر در حالت مکاشفه دید که خطاب شد:«رفیق و ولی ودوست
ما از دنیا رفته است و بدنش را در زباله دانی انداخته اند.برخیز بدنش را بردار و غسل
بده و کفن کن و در قبرستان مسلمین و در کنار قبور اتقیا وصلحا دفن کن!عارف
متعجب شد. خطاب آمد که لحظه ی آخر یک لحظه تضرع کرد و به سوی ما برگشت
و ما او را پذیرفتیم.
دو بیتی مشهور ابو سعید ابوالخیر می گوید:
ای یک دله ی صد دله،دل یک دله کن /مهر دگران را ز دل خود یله کن!
یک لحظه زاخلاص بیا بر در ما! / برناید اگر کام تو آن گه گله کن!
منبع:کتابسالنامه به سوی ظهور